افسانه دریاچه تی تی کاکا متن از زبان اسپانیایی
افسانه دریاچه تی تی کاکا
ترجمه از زبان اسپانیایی
روزی روزگاری دریاچه تی تی کا کا دشتی حاصلخیز بود و مردمانی شاد و آرام در آن زندگی میکردند.
آنان هیچ چیز نمی خواستند. آنجا زمینی غنی بود که هر آنچه میخواستند را به آنان میداد
این سرزمین شگفت انگیز نه مرگ میشناخت و نه نفرت و جاه طلبی. آپوس، خدایگان کوه ها، از تمامی مردمانش محافظت میکرد.
آنان از هیچ چیزی در دنیا باز داشته نمی شدند الا یک چیز: هیچ کس نباید بالای کوه، آنجا که آتش مقدس می سوخت، میرفت. برای سالیان هیچ کس به سرپیچی از این دستور فکر نمی کرد تا این که شیطان نفرین شده که به زندگی در تاریکی محکوم شده بود و چشم دیدن زندگی آرام مردم را نداشت تصمیم گرفت طوری برنامه بریزد تا میان مردم تخم مخالفت کاشته شود و خواست شجاعت آنان را بیازماید؛ پس از آنان خواست تا به دنبال آتش مقدس بروند. روزی آنان پا به کوه گذاشتند و شروع به بالا رفتن کردند. در میانه های راه خدایگان آنان را غافلگیر کردند و از آنجایی که متوجه سرپیچی مردمان از فرامین شده بودند تصمیم به مجازاتشان گرفتند. هزاران شیر کوهی از غار ها بیرون آمده و آنان را بلعیدند، آنهایی که شیطان را برای کمک گرفتن صدا کرده بودند.
با دیدن این موضوع اینتی خدای خورشید شروع به گریه کرد…اشک هایش آنقدر زیاد بود تا در چهل روز دشت را غرق کرد…فقط یک مرد و زن توانستند سوار کشتی باربری شوند و نجات یابند.
وقتی خورشید دوباره درخشید، زنان و مردان آنچه میدیدند را باور نمی کردند! آنان زیر آسمان آبی و پاک در میان دریاچه ای عظیم بودند. در میان آب شیر های کوهی که غرق اشک های اینتی شده بودند روی آب شناور و به مجسمه هایی سنگی تبدیل شده بودند.
از آن پس نام دریاچه را شیر های سنگی یا تی تی کاکا گذاشتند.
ترجمه از: مریم زنده نام
در صورت هر گونه سوال از طریق ارتباط با ما اقدام فرمایید.
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
کلاس زبان خوب – اسپانیایی
احترام در کلاس درس
ساعات قابل رزرو کلاس ها
اسپانیایی برای مهاجرت
تکنیک های مهم زبان اسپانیایی
این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش میشوند.
دیدگاهتان را بنویسید